علل متعددي باعث شده اند كه توليد بيوگاز در ايران گسترش نيافته و جايگاه درخوري را ميان انواع انرژي نداشته باشد. مواردي كه در پي مي آيد مهمترين اين علل مي باشند:
الف- ارزان بودن انرژي در ايران: انرژيهاي در دسترس در كشور به علت متكي بودن بر منابع زيرزميني و تعلق يارانه به آنها، با بهاي اندك به دست مصرفكننده ميرسند (مقايسه شود قيمت انرژي در آمريكا 9/12 ريال بر مگاژول با قيمت انرژي در ايران 3/2 ريال بر مگاژول با برابري هر دلار 3000ريال). اين در حالي است كه توليد هر انرژي غيرمتعارف جديد مانند انرژي خورشيدي، باد و زيست توده ، مستلزم صرف هزينه هاي به نسبت زيادي ميباشد. از جملة اين هزينهها ميتوان به هزينههاي زير اشاره كرد:
1) هزينههاي تحقيق و توسعه، 2) هزينههاي پشتيباني مقدماتي، 3) هزينههاي توسعه اقتصادي و فنآوري صنايع وابسته، 4) هزينههاي حفاظتي و مراقبتي، 5) تخفيفهاي مالياتي و
ساير هزينههاي متعارف ديگر مانند سرمايهگذاري اوليه، هزينههاي راهبري و مديريت، تعميرات و … بايد لحاظ شوند. از طرف ديگر بايد توجه داشت كه حتي قيمت تمام شدة انرژيهاي متعارف ـ نظير سوختهاي فسيلي ـ قيمت واقعي آنها نبوده و براي محاسبه قيمتهاي اصلي آنها، هزينههاي ديگري را نيز بايد درنظر داشت كه در اين كشور لحاظ نميشوند. از مهمترين اين هزينهها، هزينههاي رفع آلودگي ايجاد شده توسط نيروگاهها، هزينههاي زيست محيطي استفاده از سوختهاي آلاينده و هزينههاي تخريب منابع طبيعي ميباشند.
در هر حال بدون درنظر گرفتن عوامل فوق، نگارندگان اين مقاله قيمت هر گيگاژول انرژي معادل بيوگاز توليدي در ايران را 10 تا 13 دلار برآورد كرده اند كه در مقايسه با قيمت سوختهاي ديگر ( مثلاً گاز طبيعي $/GJ21/1) عدد بزرگي ميباشد.
مسئلة ديگري كه مطرح ميشود اين است كه تغيير قيمت انرژي، مسئلهاي بسيار پيچيده بوده كه به عوامل گوناگون اقتصادي، سياسي، اجتماعي در سطح ملي و جهاني بستگي دارد و هرگونه تغيير در قيمت انرژي ممكن است به بحرانهاي اجتماعي و سياسي بيانجامد و در نتيجه سياستگذاري در امر انرژي مستلزم بررسيهاي كارشناسانه، دقيق و طولاني مدت بوده كه در نهايت راه را براي جايگزين كردن سوختهاي پاكيزه و تجديدپذير هموار كند.
ب ـ نبودن مرجع و متصدي مشخص براي بيوگاز در كشور: هرچند كه از گسترش بيوگاز در جهان زمان زيادي نميگذرد و تا چندي پيش به عنوان يك فن آوري فقر تلقي ميشد، اما اين مسئله دليل قانع كنندهاي براي عدم گسترش اين فن آوري در ايران نميشود. با توجه به فنآوريهاي نسبتاً سادة ساخت هاضمهاي لجن، مولدهاي بيوگاز روستايي و رآكتور هاي بيهوازي ، انتظار ميرود كه با يك برنامهريزي صحيح و حساب شده ،بيوگاز جايگاه ويژة خود را پيدا كند. مهمترين عامل كه باعث شده است در اين زمينه سياست مشخص و مدوني وجود نداشته باشد، تعدد مراكز تصميمگيري ـ به عبارت بهتر نبود يك مركز مشخص تصميم گيري ـ براي اين گونه انرژي ميباشد.
تاكنون سازمانها و مراكز متعددي مانند مركز تحقيقات و كاربرد انرژيهاي نو سازمان انرژي اتمي، سازمان انرژيهاي نو ايران(وابسته به وزارت نيرو)، وزارت جهاد سازندگي، مراكز تحقيقاتي و دانشگاهي(نظير جهاد دانشگاهي و پژوهشگاه نيرو) و چند سازمان و مركز غير دولتي ديگر(مانند كانون مطالعات توسعه پايدار) دربارة بيوگاز تحقيقات و مطالعاتي انجام داده اند. به نظر ميرسد مهمترين كار در اين باره گردآوري، تنظيم و منتشر كردن كارهاي انجام شده تا كنون و ايجاد يك مركز يا سازمان ـ كوچك اما كارآمد و فعال ـ براي هماهنگ كردن مطالعات، برنامهريزي و گسترش اين فنآوري در ايران باشد.
ج ـ نبود روحيه مشاركت در مردم: يكي از دلايل مهم عدم گسترش بيوگاز ـ خصوصاً بيوگاز روستايي در ايران- عدم مشاركت مردمي در ايجاد و ادارة واحدهاي ايجاد شده بوده است. اين مطلب در مصاحبه با دست اندركاران بيوگاز جهاد سازندگي و سازمان انرژي اتمي و بازديدهاي محلي به وضوح مشاهده شد. متأسفانه دسترسي به انرژي ارزان، گريز از كارهاي سخت و كارهاي به اصطلاح غير تميز(مثل حمل و بارگذاري فضولات دامي) و عدم تشويق مسئولين در اين زمينه باعث شده است كه اين روحيه انفعالي و بي تفاوتي بيشتر تشديد گردد.نبود روحية همكاري و مشاركت در مردم ايران ـ خصوصاً در سده هاي اخير ـ بحثي است كه مفصل بوده و به عوامل گوناگون اجتماعي، سياسي و تاريخي بر ميگردد و نمود آن در عدم تشكيل و پايداري حزبهاي بزرگ، نبود شركتهاي بزرگ خصوصي چند نفره، عدم موفقيت در ورزشهاي گروهي تجلي پيدا كرده است.
دـ آگاهي كم و آموزش ناكافي: يكي ديگر از دلايل مهم عدم گسترش فنآوريهاي بيوگاز به آگاهي كم مردم ـ و حتي مسئولين ـ از مزاياي اين فن آوري ها و معايب ساير انرژيهاي غير تجديدپذير و آموزش ناكافي در اين زمينهها در سطح ملي ميباشد. توضيح اينكه ساير فنآوريهاي توليد انرژي از عوامل مهم مخرب محيط زيست و منابع طبيعي هستند و از سوي ديگر فنآوريهاي توليد بيوگاز علاوه بر اينكه خود آلاينده نيستند، از ورود عوامل آلايندة محيط زيست و بيماريزا (مانند فضولات و فاضلابها) به محيط جلوگيري كرده، ايجاد اشتغال نموده و به رفاه عمومي جامعه كمك شاياني مينمايند. متأسفانه مسائلي نظير موارد فوق نه براي مسئولين و نه براي مردم اهميت نداشته و به آنها بها داده نميشود. همين امر باعث ميگردد كه هيچ گونه آموزشي براي معرفي اين فنآوريها و مزاياي آنها و به تبع آن استفاده از آنها به عنوان منابع مهم توليد انرژي پاك و تجديدپذير صورت نگرفته باشد. در نتيجه طبيعي است كه اهميت و لزوم استفاده از اين انرژي براي مردم مشخص نبوده و با استقبال روبرو نشود.
ايجاد يك برنامة جامع، ملي و كلينگر براي انرژي هاي تجديدپذير و از جمله انرژيهاي حاصل از زيست توده و بيوگاز بايد از اولويت هاي اساسي سازمانها و وزارتخانه هاي مرتبط با امر انرژي، محيط زيست و منابع طبيعي باشد.
ﻫ - كمبود اطلاعات فني: متأسفانه جزئيات كارهاي پراكنده و معدودي كه در كشور صورت گرفته، ثبت و نگهداري نشدهاند. از سويي عدم دقت در ثبت دادهها (در همة مراحل طراحي، ساخت و راهبري) و از طرف ديگر به روز نبودن دانش فني موجود در اين رشتة علمي باعث شده است كه هم بازده واحدهاي بيوگاز احداث شده اندك بوده و هم تصميمگيري دربارة واحدهاي بعدي با شك و ترديد زياد همراه باشد.
علاوه بر شناخت اين فنآوري سودمند و آموزش ملي آن، ارتقاء دانش فني اين رشته علمي نيز از وظايف ضروري سازمانها و ارگانهاي مرتبط (مانند دانشگاهها، پژوهشگاهها و …) ميباشد.
مقاله ارائه شده در سومين همايش ملي انرژی ايراننویسنده: ابوالقاسم علي قارداشی، مهرداد عدل
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «برق نیوز» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.